loading...

آئین مستان

متن سینه زنی واحد شب هشتم محرم علی اکبر , متن سینه زنی واحد شب هشتم محرم,علی اکبر,متن سینه زنی واحد علی اکبر , شب هشتم محرم,سینه زنی واحد شب هشتم محرم علی اکبر

آخرین ارسال های انجمن
عنوان پاسخ بازدید توسط
مقتل امام حسن عسکری علیه‌السّلام ‌ 7 2214 aboozar
مقتل امام رضا علیه‌السّلام 9 1734 aboozar
مقتل امام حسن مجتبی علیه‌السّلام 9 1280 aboozar
اهانت مرد شامی به امام حسن مجتبی (ع) 0 689 aboozar
مواعظ مهم امام حسن مجتبی (علیه السلام) در ساعات پایانی عمر 0 627 aboozar
متن مقتل ---- زیارت جابر بن عبدالله انصاری در روز اربعین 0 603 aboozar
عسکری صحیح است یا عسگری؟ 0 3489 aboozar
متن مقتل حضرت رقیه (س) 1 6702 aboozar
خطبه زین العابدین (علیه السلام) در کوفه 0 2835 aboozar
متن مقتل امام سجاد (علیه السلام) 3 3801 aboozar
حاج محمدباقر منصوری مداح اهل بیت (ع) درگذشت. 0 3237 aboozar
نیازها و بایدهای هیئت داری در کلام رهبری 10 3562 aboozar
کلاس مداحی حاج میثم مطیعی برای نوجوانان 0 4135 aboozar
احادیث درمورد ایام عزاداری 1 3672 aboozar
متن مقتل معتبر حضرت زهرا (س) 9 7256 aboozar
چرا نام پدر میثم مطیعی در لیست ترور منافقین قرار گرفت؟ 0 4947 aboozar
حاج غلامرضا سازگار:دوست دارم درحال ذکر اباعبدالله الحسین(ع) از دنیا بروم 0 5887 aboozar
توصیه خواندنی امام حسن عسکری (علیه السلام) به شیعیان 0 4364 aboozar
کتاب مقتلی که دکتر میثم مطیعی در حال ترجمه آن است 0 5533 aboozar
دعای پایان ماه صفر 0 4177 aboozar
خادم اهل بیت‌ (ع) بازدید : 757 زمان : نظرات (0)

بهتر بگم، به تو نمیشه دیگه علی اکبر بگم

چی از این تن پاشیده و پرپر بگم

چند تا علی میبینم هر طرف همه صحرا علی

میریزه خاک غم به سر دنیا علی

آسمون من خوردی زمین جوون من

جون تو علی خورده گره به جون من

غرق خونی و داره میجوشه خون من

بالای سرت بند اومده زبون من

پرتو به قفس نزن، شبیه مادرم نفس نزن

میبینه پدرت چی اومده سرت

چند دفری زدن نیزه تو کمرت

جون من علی پاشو جوون من علی....

پاشو علی، دوباره قطره قطرۀ دریا شو علی

مثه همیشه خوش قد و بالا شو علی

پاشو علی، کمک حال خسته بابا شو علی

نگاه بکن رقیه و اشکاش و علی

تا شدی پسر زخمی رها شدی پسر

حرف بزن باهام چه بی صدا شدی پسر

کاش میشد بابات ببینه پا شدی پسر

دست و پا نزن ارباً اربا شدی پسر

غمی روی غمام شده تابوت پسرم عبام شده

تنتو میبرم غریبونه حرم

گلوتو میبینم میسوزه جگرم

جون من علی پاشو جوون من علی.......

سرو روان پاشو برو پیش چشام دامن کشان

دلمو بردی وقتی که صبح گفتی اذان

حالا چرا چرا ساکتی دق میکنم بی تو بابا

میچکه خون فرق تو از زیر عبا

وقتی بال و پر میزدی آب شدی پدر

قرص ماه من کی زده تو سرت پسر

عمه اومده وسط این همه خطر

غیرتی من پاشو و عمه رو ببر

این همه زخم روی تنت

 پیچیده به تن تو پیرهنت

به جون تو قسم میگیره نفسم

اگه میشه بمون نرو همه کسم

جون من علی پاشو جوون من علی.....

 

 

خادم اهل بیت‌ (ع) بازدید : 515 زمان : نظرات (0)

رفتند جلوشو گرفتند ، گفتند تو هر سال می گفتی بریم کربلا .. اما یکی دو ساله خبری ازت نیست" گفت هم پیر شدم ، هم گرفتار. جوونایِ محل گفتن ما کمکت می کنیم . مشکلاتُ از رو دوشش برداشتن گفت حالا پرچمُ رو دوشت بگیر ..راه افتاد تو کوچه پس کوچه هایِ مازندران صدا زد :

هر که دارد هوس کربُبَلا بسم الله ..

*خیلی از مردم جمع شدن گفت فردا جلو مسجد بعد نماز صبح راه میفتیم ، مثل حالا نبود . همه با چهارپا راه می افتند می رفتند .. راه افتادن یه عده مردم شهر پشت سر اینا گریه می کردند .. رفتی سلام ما رو به آقا برسون .. بگو دیگه پاهام قوت نداره حسین .. هر کی شیه چیزی می گفت ، راه افتادن چند شب اینا توی مسیر بودن هم سرما دیدن هم گرما دیدن ؛ گاهی گرسنه شدن گاهی تشنه شدن. بعد از مدتها بعضیا در مسیر از دنیا رفتن. گفتن اگه چشمت به ضریح اباالفضل خورد بگو دیگه عمرم کفاف نداد. همچین که رفتن دم دمای غروب تا اینکه یه جا اتراق کنن شیخ گفت بگید ببینم امشب چه شبیِ؟ گفتن شیخ امشب شب جمعه ست .. گفت جوونا می دونم خسته اید اما از دور نگاه کنید اون چراغارو می بینید یا نه؟ گفت اون چراغایِ شهر کربلاست .. اگه هر جوری هست پیرزن پیرمردا حتی اونایی که در مسیر مریض شدن ، یه جوری کمک کنید بریم امشب برسید کربلا از فضیلت شب جمعه حرم ارباب نیفتیم   آخه مادرش شبای جمعه کربلاست ..

همه راه افتادن به سمت کربلا ، نیمه های شب رسیدن همچین که این چشما افتاد به گنبد ابی عبدالله ، دستای پینه بسته شو رو سینه ش گذاشت السلام علیک یا عطشان .. خسته بودم اما اومدم آقا .. الحمدلله زنده موندم حرمتُ دیدم .. یکی می گفت آقا مادرم برات سلام رسوند .. هر کی یه حرفی زد وارد حرم شدند. خدا قسمت کنه گفت همچین که وارد شدیم کنارِ ضریح شش گوشه نمی دونی چه طعمی داره ، هر کی داره با آقا حرف می زنه زیارت کردیم ، تا اومدن برن چشمشون افتاد به شیخ ، گفت شیخ خسته ای؟ گفت نه تازه اومدیم زیارت .. گفت شیخ اونایی که سالای قبل با تو اومدن یه چیزایی تعریف می کنن. می گن هر وقت اومدی باهات کربلا تو براشون نوحه خوندی .. نمی خوای برای ما نوحه بخونی؟ گفت خسته نیستی؟ گفتن نه. دفتر نوحه شو آورد کنار ضریح گفت باز می کنم هر نوحه ای اومد می خونم .. همه دورشو گرفتن ، همچین که دفترو باز کرد ، نوحه‌ ، نوحه ی علی اکبر اومد ..

جوانان بنی هاشم بیایید

علی را بر در خیمه رسانید

بگویید مادرش لیلا بیاید

تماشای قد اکبر نماید

نوحه رو خوند همه جوونا سینه زدن ، رفتن گفتن بریم استراحت کنیم با یه حال بهتر فردا بیاییم حرم ؛ همه رفتند. شیخ خوابید در عالم مکاشفه بهش گفتند بلند شد آقا داره میاد. آقا ابی عبدالله؟ آماده شو ابی عبدالله داره میاد. گفت بی ادبیِ ما خدمت حضرت برسیم. گفتند دستور حضرتِ یه وقت دیدن ابی عبدالله وارد شد.گفتم آقا غلامتونم فرمود من برا سه مطلب اینجا اومدم :

یکی بدون هر کی به دیدنم بیاد منم به دیدنش میام .. دوم اینکه یادت باشه تو شهر شما یه پیرمردی دم در چایی میده دست مردم ، کفش جفت می کنه ، پاش درد می کرد از راه دور به من سلام داد ، برگشتی برو بهش بگو حسین برات سلام رسوند .. اما سومیش اومدم بهت بگم خوش اومدی ، یادت باشه شب جمعه اومدی کربلا روضه ی علی اکبر نخون .. چرا آقاجان؟ فرمود شبای جمعه مادرم کربلاست مادرم زهرا طاقت نداره ..حسین ...

 آی جوونا امشب برا باباهاتون دعا کنید ، برا مادراتون دعا کنید ، یه خورده حواستون به باباهاتون باشه بابا همیشه مظلومِ وقتی بچه بودی راحت تر می بوسیدتت هر چی قد می کشی هی خجالت می کشه .. حواست به بابات باشه. اگه یه وقت پات درد می کرد جلو بابات سعی کن درست راه بری نشون ندی بابا دلش می سوزه .. هی میگه بچه حالت خوبه یا نه؟ یا ابا عبدالله ..

بهترین لحظه برای بابا می دونی کدوم لحظه س؟ اون لحظه ای که جوونش داره راه میره، اگه موفق هم باشه به همه می گه پسر منه. الحمدلله بچه م نوکر حسینِ .. روضه بخونم ..

تا نظر بر قد و بالایِ رسایت کردم

سوختم وز دل پر درد دعایت کردم

همچین که ابی عبدالله گفت علی جان برو میدان تا سوار بر اسب شد اومد حرکت کنه دیدن ابی عبدالله پشت سر علی راه افتاد .. صدا زد علی جان بابا صبر کن .. قبل از اینکه بری یه خورده جلو من راه برو .. هی نگاه به این قد و بالا کرد .. پسرشُ بغل گرفت .. علی زد تو دل دشمن .. حسین داره نگاه می کنه .. تو خیمه ها خواهراش دعاش می کنن حسین هی می گفت چقدر بابا قشنگ شمشیر می زنی .. تو خیمه همه خوشحال بودن علی اکبر هنوز هست .. همه بچه ها میگفتن جانم علی اکبر. اما یه صحنه ای رو دیدن صدای ناله زنها بلند شد یه وقت دیدن حسین دست رو از سینه برداشت رو سرش گذاشت گفت وای علی اکبرم .. ان شاالله هیچ وقت زمین خوردن باباتو نبینی .. اما حسین هی میخورد زمین .. وقتی رسید بالا سر علی دید پاهاشو رو زمین میکشه .. ولدی

 

خادم اهل بیت‌ (ع) بازدید : 2051 زمان : نظرات (0)

اَللّهُمَ صَلِّ عَلی علی بن مُوسَی الِّرِضا المَرُتَضی اَلاِمامِ التَّقیِّ النَّقیِّ وَ حُجَتِكَ عَلی مَن فَوقَ الاَرضِ و َمَن تَحت الثَّری اَلصِدّیقِ الشَّهیدِ صَلاةً كَثیرَةً تآمَّةً زاكِیَةً مُتَواصِلَةً مِتَواتِرَةً مُتَرادِفَة كَاَفضَلِ ما صَلَّیتَ عَلی اَحَدٍ مِن اولیائِك

شبِ هشتمِ .. از حرم امام رضا بریم کربلا! ما روضه خوانها، کربلا روضۀ علی اکبر نمیخونیم! آقا جونم؛ امشب روضۀ پسر و پدرُ امام رضا بخونه ... مثلِ لحظاتِ آخر خودش

زبان به روضه چرا وا کنم؟ همین کافیست

مباد شاهد جان دادنِ پسر ، پدری

یا ابالحسن .. یا رضا ...

ذکر یا رضا دارم .. به دلِ پریشونم

شبایی که دلتنگم .. زائرِ خراسونم

صحنِ با صفایِ رضا .. سقاخونۀ کربلاست

دلِ همۀ عاشقا .. کبوترِ گنبد طلاست

یا ابا الحسن .. یا رضا ...

دل می بره از عالم .. مسجدِ گوهرشادش

آسمونِ حاجت هاست .. پنجره فولادش

یاد اون شهیدا بخیر که زائر مشهد شدن

لحظه ی شهادت همه مسافر مشهد شدن

یا ابا الحسن .. یا رضا ...

بریم درِ خونه ی علی اکبر،  یکی از شهدا مارو ببره درِ خونه ی جوانِ امام حسین .. مدافع حرمِ شهید میلاد مصطفوی، رفقاش میگن تو عملیات داشتیم میرفتیم، یه وقت تیر به گلویش زدند همونجا افتاد ، به شهادت رسید.

 

اوضاع خوبی نداشتیم،گفتیم نمیتونیم برگردونیمش عقب! اما تلاش کردیم جنازه رو یه گوشه ای بگذاریم دستِ کسی بهش نیافته، داعشی ها به این بدن آسیبِ بیشتر نزنند! یه مدتی گذشت، به خوابِ یکی از رفیق هاش آمد، گفت: مادرم که از دنیا رفته، مهمانِ خودمه ولی بابام خیلی بی تابی میکنه! آخه داغِ جوان خیلی سخته ..

آدرس داد گفت فلان جا هنوز پیکر من مونده برید بیارید، تحویل بابام بدید ، بابام دیگه پیر شد! میگه رفقاش آمدند اونجوری که خودش راهنمایی کرده بود بدنُ برداشتند، اما وقتی می خواستند به باباش بدن خیلی احترام کردن ، بدنُ معطر کردند، گل بارون کردند، با ادب آوردند تحویل دادند. وقتی بدن رو دادند، همه رفیق هاش گریه می کردند .. "میگن کربلا هم یک جوانی بوده که هم موقع رفتنش همه گریه کردند ، هم موقع برگشتنش .."

وقتی میخواست بره میدان ، غیر از امام حسین که چشمهاش پر از اشک شد، دختر بچه های کوچک از خیمه بیرون آمدند .. دخترها دورش حلقه زدند، گریه می کردند ، هی می گفتند علی ما غریبیم .. ما بی کسیم .. علی به غربت ما رحم کن! .. داداش علی، گواشواره مو ببین، بابام برام خریده .. داداش علی، ببین با معجر چه زیبا شدم .. مثل دُر در صدف شدم ، علی خلخالِ پامو ببین به من رحم کن علی ..

میشه یکم پیشم بمونی علی

خوب تو رو نگاه کنم بعد برو

گفت چند قدم پیشم راه برو .. وقتی اجازه خواست معطل نکرد .. سریع اجازه داد ، فقط گفت چند دقیقه راه برو ببینمت ..

میشه یکم پیشم بمونی علی

خوب تو رو نگاه کنم بعد برو

خودت بگو چطور میتونم آخه

بسپارم به این جماعت تو رو

اینا میخوان جوونم ، که اِرباً اِربا بشه

چطور دلت میاد که قدّ حسین تا بشه

خیره میشم .. به خیمه ..

رفتنت رو نمیخام ببینم ..

زود بیا که .. همینجا ..

چشم به راهِ قدمهات میشینم

آه ، یا رآدَّ یُوسُف ، پسرم برگردد
یا رآدَّ یُوسُفَ عَلى یَعْقُوب، ای خدایی که یوسف رو به یعقوب برگردوندی

آه ، یا رآدَّ یُوسُف ، پسرم برگردد

باز دلشوره ای افتاده به جانم، چه کنم؟

چرا دلشوره افتاد به جانِ مبارکت؟ مگه چی شد؟!

یک نفر آمد جلو علی ، ملعون چنان ضربه ای به سرِ علی زد .. علی بیهوش شد ..علی جونم!

زخم هایت یک طرف زخم سرِ تو یک طرف

بغض نامت لشکری را ابن ملجم کرده است

تا الان فکر میکردم اینکه میگه علی بیهوش شد، همونجا گردن اسبُ گرفت، رویِ سرو گردن اسب افتاد.. اما بعضی ها میگن رو زمین افتاد! وقتی میخواست زمین بیفته، دست بُرد دورِ گردن اسب، بدنش رویِ زمین افتاد! گرگ ها شیر شدند، صدا زدند بیایید این هم علیِ ..

صف کشیدند، گفتند بیاید آخه اسب راهُ اشتباه رفت .. دو طرف کوچه باز کردند، اسب اشتباه رفت، رفت تو دلِ کینه توزای قدیمی .. نزدیکتر شد ، دقیق تر زدند، عمیق تر زدند ..

اینها برای هر چه علی نقشه داشتند

نامت اسیر بغض هزاران نفر شده ..

بارِ دیگر زنده میشد روضه های کوچه ها آخه تو مدینه هم کوچه باز کردند، زهرا چه می کرد؟!

دنبال حیدر می دوید

از سینه اش خون می چکید..

سوی میدان چنان علی رفتی

 

مثل علی رفتی میدان، دویست نفر را به درک واصل کرد علی، جنگ نمایانی کرد، علی می جنگید، آقای جوانانِ بهشت از نفش افتاد، آقای جوانانِ حرم رفت به میدان .. علی می جنگید ..

سوی میدان چنان علی رفتی

لیک برگشتنت چو زهرا شد ..

امسال چقدر مارو مدینه بردی مادر! چهل تا مرد جنگی ایستادند ..

در وسط کوچه تو را می زدند

کاش به جای تو مرا میزدند ..

شمشیرها بالا و پایین می آمد .. یه صدایی می اومد ..

میشندم یک نفر فریاد زد در همهمه

میزنم ضربه به پهلویش زِ بغض فاطمه

از دلِ میدان صدا آمد : یا اَبَا علیكنّ منّی السّلام بابا خداحافظ ..

اینجا شاید ، شاید عباس ، رقیه ، زینب ، قاسم گفتند بابا ، عمو ، برادر! صدایِ اکبر میاد .. صدایِ خداحافظی ش میاد، ناله میزنه .. زبان حال امام حسین چی بود؟!

نگید بهم ، ناله ی اکبر میاد

اکبرم رفته که برگرده زود

فَجاءَ الحُسَین .. اینجا دیگه امام حسین آمد، چجوری آمد نمیدونم!!چندبار زمین خورد؟! با سرِ زانو اومد .. اومد بالای سر جوانش .. هی نگاه میکرد ..

جوونِ من وقتی که میرفت آخه

اینقدر ، موهاش پریشون نبود

بلند شو پهلوونم ..

آخرین باری که میگفت بلند شو میدونی مال کی بود؟! کنار علقمه هی میگفت ، برادر بلند شو!! یه بار دیگه یه عده دیگه میگفتن بلند شو .. این آقا هر کاری کرد به نیزه ای تکیه داد، دوباره به صورت به زمین افتاد .. هی دختراش می گفتند بلند شو .. دیگه بلند شو .. بابا بلند شو!!

بلند شو پهلوونم .. بلند شو رویِ پاهات

ببین بِهِم میخندن .. فدایِ قد و بالات

یادته که میگفتم‌

درد پهلو چه با مادرم کرد

من بمیرم پاهاتو

میکشی هی روی خاکا از درد ، واویلا

بالای سرِ علی دو سه تا جمله گفت: قَتَلَ اللّهُ قَوماً قَتَلوک یا بُنَیَّ .. باهات چه کار کردند؟! شروع کرد های های گریه کردن ..

پدر کنارِ تنِ او شبیه ابر گریست

کشید آه و نگاهی به إرباً إربا کرد

یادته گفتم جنازه شهید مصطفوی رو جلو پدرش احترام کردند ، همه گریه می کردند؛ اما اینجا احترامی نگذاشتند .. به اشکاش خندیدند .. هی سعی کرد بدونُ جمع کنه ..

دلم خواهد در آغوشت بگیرم لیک میترسم

که تا دستم رسد بر پیکرت پاشیده تر گردی

اینجا صدا زد : علی ، علَی الدُنیا ، بعدكَ العفا .. بعد از تو دنیا دیگه صفایی نداره، خاک بر سر دنیا .. پدر کمرش خمید .. لذا برگشت سمت خیمه ها .. یا فِتیَةَ بَنِی هاشِمٍ إحْمِلُوا أَخاکُمْ ...

جوانانِ بنی هاشم بیایید

علی را بر درِ خیمه رسانید

حسین جانم .. حسین جان ..

 

خادم اهل بیت‌ (ع) بازدید : 393 زمان : نظرات (0)

عشق را با تو منقبت کردم

پاک خون لخته از لبت کردم

به لب زخمهات خنده نشست

تا ز بوسه لبالبت کردم

از سرم بگذر ، ای ترک خورده

با تکانی معذبت کردم ..

یه بزرگی می فرمود می دونی چرا ابی عبدالله از میدون اومد ، زینب از خیمه گاه اومد اما زینب زودتر رسید؟ دلیلش اینه : ابی عبدالله هر تیکه ای از علی رو می دید هی میومد پایین ... یه تیکه از بدنُ جمع می کرد .. همۀ دشت پر از اکبرِ منِ .. «فقطعوه بسیوف ارباً ارباً» .. اینه دیگه

از سرم بگذر ای ترک خورده

با تکانی معذبت کردم

ریز ریزِ تو را پَسَم دادن

مُردَم از بس مرتبت کردم

امشب صدا ناله ت خیلی باید از این بیشتر باشه .. چرا که کنار این بدن نه اینکه یه نفر نیومد زیر بغل این بابایِ شهیدُ بگیره .. تا صدا زد وَلَدی .. پسرم .. انگار همه آماده بودن، دلهاشون خنک شده بود .. یه مرتبه همه هلهله کردن ... این دادی که می زنی وقتی صدا هلهله رو میشنوی معنیش اینه: آقا من که نمردم ، من اومدم برات ناله بزنم .. الهی برات بمیرم .. یه بار دیگه بخونم ، حقشو ادا کن.

ریز ریزِ تو را پَسَم دادن

مُردَم از بس مرتبت کردم

رَمَق پا شدن ز پایم رفت

تکیه بر عمه زینبت کردم

غصه ات چنگ زد به روحِ حسین

ای جوانِ «فقطعوه» حسین

بر تنت رد پای سرنیزه

از کجا خوردی اینقدر نیزه

خسته گشتن از زدن لشگر

یا نداشتن بیشتر نیزه

بی مروت به نیزه تکیه زده

که فرو رفته تا کمر نیزه ..

زبونم لال بود اگر روایات اینارو ننوشته بودن ، من می خواستم برات بگم

تکیه ای از تنت سر شمشیر

تکیه ای گیر کرده بر نیزه

دو سه تا عمر نوح می خواهد

تا درآرد فقط پدر نیزه ..

غصه ات چنگ زد به روحِ حسین

ای جوانِ «فقطعوه» حسین

بر دلِ من شرار می ریزی

شده ای آبشار ، می ریزی

دیدم از روی دست من مثل

دانه هایِ انار می ریزی

پای مقراض پخش و پارت کرد

بس که گوشه کنار می ریزی

از من این کار بر نمی آید

که سر عمه کار می ریزی

گفت تشییعِ دستِ تنها نه

بی عبا برندار می ریزی

غصه ات چنگ زد به روحِ حسین

ای جوانِ «فقطعوه» حسین

ای عزیز هِجا هِجا مانده

پدرت بی تو بی عصا مانده

سوره ت ، چند آیه کم دارد

خب بگو با پدر کجا مانده؟

فاصله در گلویت افتاده

بر دهانِ تو جایِ پا مانده ..

تو برو در عبا که می آرم

آنچه از پیکر تو جا مانده

سویِ چشمم که رفت عباسم

چقدر تا به خیمه ها مانده ..

روایت نوشته (نشد از میدان رفتنش برات بگم) اینجا هی میگفت پسرم .. یا ثمرۀ فوادی! .. ولدی! .. ولدی! .. انگار با هر پسرمی که می گفت جان از بدنِ ابی عبدالله داشت مفارغت می کرد .. همه نوشتند انگار کنار بدن علی داشت جون می داد ..

این همون حسینِ که وقتی میخواست بره، گفت برو. یه لحظه م واینسا برو! اهل خیام دوره ش کردن .. فرمود رهاش کنید «هو ممسوس فی ذات الله» .. غرق در ذات خداست علی .. اما این همون باباست ..

یه وقت دید یه دستی اومد رو شونه ش. چه کار داری با خودت می کنی حسین جان؟ نگاه کرد دید زینبِ .. تازه درد ابی عبدالله صد چندان شد .. این همون زینبی ست که یه نفر قد و بالاشُ ندیده .. حالا تو دل دشمنِ .. گفت :

خیز از جا آبرویم را بخر

عمه را از بین نامحرم

 

خادم اهل بیت‌ (ع) بازدید : 2286 زمان : نظرات (0)

خیلی سخته ، تو رو جمع کنم از تو صحرا علی

خیلی سخته ، جوون جون بده پیش بابا علی

خیلی سخته ، ببینم تو رو ارباً ارباً علی

اشکام می ریزه نم نم ، خیلی پاشیدی از هم

تو آغوشِ منی و ، می ریزی از رو دستم

بابا بابا علی جان .. بابا بابا علی جان ..

هم تابم رو گرفتن ، هم جونم رو گرفتن

وقتی با نیزه هاشون ، جوونم رو گرفتن

بابا بابا علی جان .. بابا بابا علی جان ..

خیلی سخته ، بذارم روی صورتت سنگ علی

خیلی سخته ، بخندن به این چشمایِ تر علی

خیلی سخت ، بیاد خواهرم بینِ لشکر علی

دیگه کار دستِ من نیست ، فرصت حرف زدن نیست

پاشو خوش غیرتِ من ، اینجا که جایِ زن نیست

هنوز تا کوچه بازار ، خیلی از این جا راهِ

پاشو ببین که عمه ، پیش چشم سپاهِ

بابا بابا علی جان .. بابا بابا علی جان ..

دلی که بی قراره

تو آسمون کربلا پر در میاره

گاهی میره تو میدون

می بینه یه بابایی پریشون

کنار گل پرپرش ، اکبرش ،

زمین گیره ، داره از غصه می میره

دیگه از زندگی سیرِ

صدا می زنه :

جوانان بنی هاشم بیایید

علی رو بر درِ خیمه رسانید

خدا داند که من طاقت ندارم

علی را بر درِ خیمه بیارم

 

خادم اهل بیت‌ (ع) بازدید : 3673 زمان : نظرات (0)

حمید علیمی


برا خداحافظی اومدی

وای عمه وای عمه

از بنی هاشم تو شهید اولی

وای عمه وای عمه

بابات غریبه تو هم برو علی

وای عمه وای عمه

برو علی ای سایه‌ی وفا

گل لیلا گل لیلا

برو ولی میمیرن عمه ها

 گل لیلا گل لیلا

برو علی آروم و بی صدا

گل لیلا گل لیلا

برو ولی ارحم غربتنا

گل لیلا گل لیلا

خیمه همه مضطر، حیف از علی اکبر

وای از گل پرپر، ای وای علی اکبر

دوری ازت قلبمو پر غم میکنه

وای عمه وای عمه

قد برادر منو خم میکنه

وای عمه وای عمه

بابا چجور زره‌ ات رو محکم میکنه

وای عمه وای عمه

فقط یکم پیشش قدم بزن

گل لیلا گل لیلا

یکم قدم دور حرم بزن

گل لیلا گل لیلا

خودت ببین بارون گریه رو

گل لیلا گل لیلا

بسه علی کشتی رقیه رو

گل لیلا گل لیلا

حرفم دم آخر، حیف از علی اکبر

ذکر لب لشکر، حیف از علی اکبر

خیمه همه مضطر، حیف از علی اکبر

وای از گل پرپر ، وای از علی اکبر

ببین بهارم رو خزون کرده عدو

وای عمه وای عمه

فرق سرتو پر خون کرده عدو

وای عمه وای عمه

سرت‌شکست گل ناز ‌حرم

وای عمه وای عمه

پرت شکست مثل مادرم

وای عمه وای عمه

سرت‌شکست گلدسته‌ ی‌ حرم

گل‌لیلا گل‌لیلا

پرت شکست آخ مثل مادرم

گل لیلا گل لیلا

نميشه ‌زد اصلا‌ تنت ‌رو‌ دست

گل‌لیلا گل‌لیلا

اگر عبا بس نیست چادر هست

گل لیلا گل لیلا

تیغ و نی و خنجر٬ درهم شده پیکر

خیمه شده مضطر، حیف از علی اکبر

سینه زنی واحد شهادت حضرت علی اکبر (ع) شب هشتم محرم - برا خداحافظی اومدی  - حمید علیمی 

 

تعداد صفحات : 13

درباره ما
Profile Pic
وبلاگ آئین مستان مرجع اشعار مذهبی، متن مداحی همراه باسبک، دانلود مداحی، آموزش مداحی، کتاب های مقتل و کتاب های آموزش مداحی می باشد. .::::::::.هر گونه كپی برداری از مطالب این سایت با ذكر صلوات برای فرج امام زمان (عج) بلامانع می باشد.::::::::. *****شما هم می توانید با تایپ اشعار مذهبی و متن روضه ها و ارسال آن از طریق سه روش: 1- عضویت در سایت و ثبت نام در انجمن 2- ارسال به ایمیل 3- درج آنها در قسمت نظرات اسم خودتان را در زمره خادمین ائمه اطهار علیهم السلام ثبت نمایید.*****
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آمار سایت
  • کل مطالب : 3320
  • کل نظرات : 204
  • افراد آنلاین : 78
  • تعداد اعضا : 345
  • آی پی امروز : 355
  • آی پی دیروز : 308
  • بازدید امروز : 2,999
  • باردید دیروز : 2,673
  • گوگل امروز : 29
  • گوگل دیروز : 37
  • بازدید هفته : 10,739
  • بازدید ماه : 71,940
  • بازدید سال : 1,281,864
  • بازدید کلی : 19,787,692